زنـــــــــدگی بایــــــد کـــــــــرد !
گــــــاه با یـــک گل ســــــــــــرخ
گاه با یــــــک دل تنــــــ❤ــــــگ ،
گـــاه باید رویید در پس این باران،
گاه باید خندید بر غمی بی پایان .
خــــــــــدایا...
غرورم را شڪستم...
نجابتم ڪہ نشڪست...
شڪست؟
اشڪهایم ریخت...
حیایم ڪہ نریخت...
ریخت؟
گفتم دوســـــ♥ـــــتت دارم...
دوستی ڪہ
نخواستم...
خواستم؟
در دلم میخواندمش
میخواستمش...
تا ابد...
هرزگی ڪہ نڪردم...ڪردم؟
چیزے درونم منجمد شد...
او ڪOہ ندید...
دید؟
هق هق ها را ڪہ
نشنید...
شنید؟
خواستم بداند و
بہ حرمت غرور شڪسته ام
سڪوت ڪند...
فقط خــــــــــواند....
..فقط دیـــــد...
فــــــــــقط رفـــــــت…
بایـد احمـَق باشے زندگیت رو بـﮧ خاطر کسے تلخ کنے کـﮧ ↩ כور از تو כاره عشـق و حالـشو میکنـﮧ ..✔
نه زیبایم . . .
نه مهربان . . .
فقط برای خودم هستم . . .
خوده خودم . . .
با یک پیچیدگی ساده . . .
و مقداری بی حوصلگی زیاد . . .
هیچ ندارم . . .
راهت را بگیر و برو . . .
این روزها
اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو
یک کلمه است :
" آخـــــــی "
پس بخند